بقیه بچههای پارک هیچوقت از دونگ دونگ دعوت نمیکنن که باهاشون بازی کنه. اشکالی نداره. اون راضیه که تنها با تیلههاش بازی کنه. یه روز، بهجای تیلهی جدید، یه کیسه آبنبات رنگی میخره. اولین بار که یکی از اونها رو میذاره تو دهنش، مبل قدیمیش شروع میکنه به حرف زدن باهاش. این دو قبل از اینکه آبنبات آب بشه، یه مکالمهی غیرمنتظره با هم دارن. اتفاقاً، آدمها، حیوونا و اشیای زندگی دونگ دونگ حرفای زیادی برای گفتن دارن. با هر آبنبات، اون صداها و دیدگاههای جدیدی رو کشف میکنه، از جمله دیدگاه خودش. آبنباتهای جادویی، با دلی پر و بهطور کامل عجیب، باعث میشه دوباره فکر کنی چطور با اشیا و بقیهی آدمهای زندگیت رفتار میکنی.